محمدطاها جانمحمدطاها جان، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

محمدطاها موقشنگ

140. کارهای وروجک مامان :

 کارهای دیگه گل پسر: _  یاد گرفتی چشمک بزنی. وقتی میگیم چشمک بزن چشمهاتو  محکم باز و بسته میکنی.   _ یاد گرفتی ماهی میشی و لپ هاتو به داخل دهنت فرو میدی.     _وقتی میخوای چیزی بخوری اینقدر دهنت رو باز میکنی و صدا میدی که دهنمون اب میفته.   _بعد از غذا خوردن الهی شکر میکنی.   _ یخچال و گاز و هود و ماشین لباسشویی رو میشناسی.   _وقتی شکلات میخوری پوستش رو تو سطل آشغال میندازی.   _ از بین میوه ها لیموشیرین دوست داری .   _ عاشق توپ بازی با بابایی هستی.   آفــریـــن به گـــل پـــســـر قــشــــنــــگــــم. ...
10 آذر 1392

139.شیطنتهای گل پسری:

شیطنتهای گل پسری: تلاش برای بالا رفتن:     ببین مامان جون با پیشونیت چکار کردی؟ دیروز از خواب بیدار شدی و بهانه گیری میکردی و بعد سرت رو  محکم به زمین زدی.         خرابکاریهای گل پسری: آخه مامان جون کسی اینطوری ویفر رو باز نمیکنه.     پوستش رو سوراخ کردی و بعد با انگشت میخوای بلولیش.      وقتی گل پسر لباس بزرگترها رو میپوشه و ذوق میزنه.       وسایل...
9 آذر 1392

138. بهترین ها :

  عزیز دلم پسر نازنینم وقتی بزرگ شدی     قدر همه این "بهترین های مجانی" رو بدون           گل قشنگم بهترین ها رو برات ارزومندم. ...
9 آذر 1392

137.کارهای شیطونک مامان:

_راستی مامان جون فراموش کرده بودم که بگم از 1 سالگی هواپیمارو میشناسی و هرجا ببینی با اشاره و  اه اه کردن به ماهم نشون میدی.   _فعلا از دیدن تلویزیون محروم هستیم چون وقتی تلویزیون روشن باشه  شما گل پسر میای و یکسره خاموش و روشن میکنی.       دیگه لامپهای خونه عزیزجون از دست گل پسر در امان نیستن.   راستی مامان جون فراموش کرده بودم که بگم به چوب پر هم علاقه داری. گل پسر در حال نظافت:    چه بازی خوبیه مامان که با چوب پر توپ بازی کرد:         گل پسر در حال تماشای تلویزیون: من ع...
7 آذر 1392

136. مادرانه:

              دو چیز در دنیا بهتـرینند گریستــن از سر شوق و خندیدن از ته دل هردو برای تو باشند جان مادر آرزویمان برایت همین است. دنیایمان را میدهیم برای لبخندت... هراسی نیست...شاد که باشی... دوباره دنیا ازآن ماست. ...
6 آذر 1392

135. خود کفایی گل پسر:

سلام به نفس مامان: امروز اومدم تا از کارهات برات بگم:   گل پسری 2روز هست که دوست داری خودت غذا بخوری . در کل دوست داری همه چیز رو خودت بخوری. وقتی بهت خرما میدم  نمیخوری و با اشاره میگی بده و بعد از دستم میگیری و میخوری.     گل پسری با کارهایی که انجام میدی متوجه هوش زیادت میشیم و این خیلی لذت بخش هست. هر کاری رو اگر 1 بار جلوت انجام بدیم سریع یاد میگیری.   گل پسری بازی با حبابهای آب رو خیلی دوست داری .   وقتی ببینی داریم نماز میخونیم میای مهر رو بوس میکنی و بعد سرت رو  میزاری روش.   وقتی بهت میگیم دختر عمه زینب چکار میکنه لب هات ...
6 آذر 1392

134. بازی و شیطنتهای گل پسری_ طبس :

بازی با دختر عمه ها:         طفلک زینب جون رو یکسره گازش میگرفتی و اذیتش میکردی.     گل پسری عاشق تلفن: چون تلفن بی سیمی باباجون رو برمیداشتی سریع پرتاب میکردی برای همین باباجون یک تلفن دیگه بهت دادن ‚ سیم این تلفن بدبخت  رو هم اینقدر کشیدی که سیار شد.   در ضمن مامان جون این ستون رو بخاطر شما گل پسر بستیم که وقتی بهش بخوری صدمه نبینی:   طریقه جدید نشستن رو صندلی:         گل پسر در حال دونه دادن به مرغها: ...
3 آذر 1392

133. کارهایی که گل پسر انجام میده_ طبس:

چون علاقه زیادی به قابلمه داری عمه جونی هم یک قابلمه بزرگ برات آورده تا بازی کنی:             گل پسر علاقه مند به انواع  سبد :              گل پسر مشغول طبل زدن :     بازی با چکش طبل :     گل پسر آماده برای دردر رفتن:         گل پسر در انتظار:     گل پسر در تلاش برای روشن کردن کلیدهای برق:       اطمینان حاصل کردن از...
3 آذر 1392

132. عکسهــــــــــــای محــــــــــــــــرم :

گل پسر آماده برای رفتن به مراسم عزاداری امام حسین:               محرم 1391: گل پسری اولین باری که رفتی طبس محرم پارسال بود که 2 ماه و  10 روزه  بودی و بابا جون برات گوسفند قربانی کردند.         عمه جونی هم برات لباس علی اصغر گرفته بودند.           اینجا هنوز گردن نمیگرفتی:           بابایی هم گلهای نخل رو برات جمع کرده بودند .      ...
2 آذر 1392

131. کنترل قد و وزن گل پسری:(طبس)

سلام سلام گل پسر مامان:  گل پسری دیروز صبح از طبس برگشتیم . تو این مدتی که اونجا بودیم  بهت خیلی خوش گذشت چون یکسره با عمه جونی دردر  بودی   و اینکه با دختر عمه ها بازی میکردی. کلی هم دوچرخه سواری کردی.   چند روز پیش با عمه جونی برای چکاب بردیمت مرکز بهداشت. وزن :  800 :15 کیلو                    قد:86 سانت چون خیلی راه میری فکر نمیکردم وزن اضافه کنی اما خدارو شکر  مثل همیشه رشدت خوب بود.     کارهایی که انجام میدی: ...
2 آذر 1392